دیدار با آتش نشانها
از بس که سی دی آتش نشان رو نگاه میکنی دیگه سی دی جواب کرده و نشون نمیده با آقا جون راهی شدی تا بری پیش عموی کوثر جون که توی اداره آتش نشان ها کار میکنه ... تا سی دی جدید ازش بگیری متاسفانه طبق معمول من نبودم اما شنیدم از مادر جون و آقاجون که تو چه مشتاق دیدنشون بودی رفتی به اداره شون و شعرهایی که از روی همون سی دی ها یاد گرفته بودی و شعرهای دیگه رو واسه آتش نشان ها خوندی ... و آتش نشان های مهربون علاوه بر سی دی دو تا کتاب 125 و 115 رو بهت هدیه دادن وقتی من از اداره اومدم واسم تعریف کردی من رفتم اداره اتش نشان ها ... واسه رئیسشون و همکاراشون شعر خوندم ... به من کتاب جایزه دادن... کتابهاتو آوردی و تمومش رو همون لحظه ازم خواستی ت...